یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره

من و عروسکم یسنا

تیپ بافتنی یسنا دست دوز مامان جونش

دختر گلم سلام  عشقم این پستو الان که دارم واست می زارم تو ماه دی 93 هستیم و هوا سرد شده و شما همچنان می ری مهد با اینکه اندکی سرما خوردگی داری ومن حسابی ناراحتم چون شما خیلی بد دوا هستی و خیلی سخته مریض شدنت. عزیزم این پستو واسه این گذاشتم که لباسیو که مامان جون واست از روی عشق و محبت بافته رو برات به یادگار بزارم آخه مامان جون بعد 20 سال که بافتنی نکرده بود و همه چیز یادش رفته بود این رو از روی عشق و علاقه  واسه نوه تکش دوخته . مرسی مامان عزیزم که زحمت کشیدی البته خودش میگه زیاد خوب نشده اما به نظر من که قشنگترین بافت شده . دوستت دارم مامان گلم  دوستت ...
22 دی 1393

روزمرگی های یسنام (دی 93)

دختر پاییزیم سلام . یک پاییز دیگر از عمر دلبندم گذشت و زمستان باز از راه رسید. و تو این روزا همش مشغولی . مشغول بازی کردن و مهد رفتن و نقاشی کشیدن وزبان یاد گرفتن و تبلت بازی کردن و تماشای سی دی. از روزی که می ری مهد خیلی شادتر شدی و اجتماعی تر . درسته اوایل خیلی دوست نداشتی اما کم کم عادت کردی و حالا خیلی دوست داری بری . توی مهدتون برنامه های زیادی رو واستون گذاشتن. یکی رفتن بچه ها به فرودگاه با مامانشون . که رفتیم و خیلی خوب بود یه آقایی بود که اومد و واستون توضیح می داد که توی فرو دگاه چیکار می کنند . خلاصه شما هم بازی کردین و هم چیز یاد گرفتین .روز اربعینم که بود , سفره حضرت رقیه انداختند و دعا بود و اونم خوب بود بچه ها با مامانشون ...
10 دی 1393

اولین کار دستی مامان ویسنا

عشقم از روزی که میری مهد کودک علاقت به خمیر بازی و نقاشی و کار دستی زیاد شده و همش می گی مامان بیا یه چیزی درست کنیم که منم اون روز رفتم کلی کاغذ و مقوای رنگی گرفتم که با هم تو خونه کار دستی درست کنیم . علاقه خاصی به نقاشی داری که فکر کنم استعدادت تو این زمینه به مامانت رفته . آخه مامان عاشق  نقاشیه . اولش با خودکار روی کاغذ دایره و مثلث می کشیدی. البته دایره  که چه عرض کنم . ... اما بعد ن دیدم داری پیشرفت می کنی . اون روز اومدی می گی مامان بابا کشیدم . بیچاره بابا! اما به نظرم نقاشیت خوبه . اما شبیه بابا نیستتتتتتتتتتتتتتت عشقممممممممممممممممممممممممممممم. مرسی گلم که این همه با هوشی و به همه چی علاقه نشون می دی .     ...
7 دی 1393

یک روز خوب با یسنا

امروز روز اول زمستان 93 هست و گفتم بریم توی شهرک با دخترم یکم بگردیم آخه بابا سر کار بود و مهد هم تعطیل بود رفتیم و حسابی هوا خوب بود و شما هم حسابی بازی کردین. اینم عکسایی که ازت گرفتم در ادامه..................................   دخترم عاشقتمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم ...
3 دی 1393

شب یلدا 93

اول از همه حلول ماه ربیع الاول رو به همه دوستان خوبم تبریک میگم . خوب بریم سراغ شب یلدای امسال ما که بابقیه یلداها فرق داشت اخه امسال بابا پیشمون بود و شیفت نبود . من و شما هم خیلی خوشحال  مامان جون این چهارمین شب یلدایی که کنار مایی و من و بابا ازبودن با تو تو این لحظه ها نهایت استفاده رو میکنیم .چون ثانیه ها و دقیقه ها و ساعت ها و روزها سریع میگذرن و یهو می بینی که زمان گذشت یسنا خانم من واسه خودش خانمی شده . و رو زهای کودکی گذر کردن . پس خدایا کمکم کن تا با دلبندم باشم و بتونم براش لحظات خوبی رو رقم بزنم و سایه هیچ پدر و مادری رو از سر بچش کم نکن. خوب بریم سراغ عکس های شب یلدا با نفسم و بابا مسع...
3 دی 1393
1